اردیبهشت 8, 1403

لیست فرهنگ لغات و اصطلاحات کوچه بازاری و عامیانه قسمت 412

ای والله گفتن(به برتری کسی بر خود اقرار کردن)

دنیا پسند-آن چه که همه بپسندند

خورش دل ضعفه داشتن-هیچ گونه خوردنی نداشتن

 

خبر گرفتن-پرسیدن

تغ و لغ-چیزی که نظم خود را از دست داده است-سست

زه زده-از میدان در رفته-وارفته-بی حال

چس خور-آدم خسیس-بخیل

 

افسارگسیخته(سرکش)

آب کردن-جنس نامرغوب را فروختن

باد خوردن-هوا خوردن

دیر کردن-تاخیر کردن

 

پیچه-دل درد-مالش رفتن شکم

دم به ساعت-هر ساعت-هر لحظه

بیا برو-رفت و آمد بسیار-معاشرت فراوان
تی تیش مامان-ی بزک کرده-تر و تمیز-شسته و رفته-عزیز دردانه

چوبه ی دار-تیری که محکوم به مرگ را از آن می آویزند

خوش خیالی-خوش دلی-بی خیالی

جاخالی رفتن-به دیدن خانواده ی مسافر رفتن

پرچ کردن-فرو بردن میخ در چیزی و کوبیدن و پهن کردن سر آن

اهل حال-دوستدار تفریح و خوش‌گذرانی

پاچه گیر-کسی که بی مقدمه کسی را بیازارد

دور ریختن-دور انداختن-بیرون ریختن

بله قربان-در حالت احترام در جواب مثبت می گویند-مجازا به معنی تملق است

جرات داشتن-دلیر بودن-جسارت داشتن

صدایی برای نهیب زدن و راندن سگ

چاله-گودال کوچک-دردسر-اشکال

از این گوش گرفتن و از آن گوش در کردن-ظاهرن به حرفی گوش دادن ولی به آن عمل نکردن

دماغ سوخته-خجالت زده-شکست خورده

حاضر و آماده-آماده

آکله فرنگی(سیفلیس)

بز بگیر-کسی که همیشه به دنبال جنس ارزان یا معاملات پر سود است

تِرمال کردن-خراب کاری کردن-کثافت کاری کردن-گُه مال کردن

روانه کردن-فرستادن اعزام کردن-گسیل داشتن

تاق و توق-آواز بر هم خوردن دو چیز

خوب-کافی-بسیار

چار چار کردن-داد و فریاد راه انداختن

جیز-اسم صوت در زبان کودکان به معنی سوختن

رسیدن به عرصه-بزرگ شدن-به سن پختگی رسیدن

ابرو تنگ کردن-ناز و غمزه نمودن-افاده و بی‌اعتنایی کردن

بی کلاه ماندن سر-بی نصیب ماندن-چیزی بدست نیاوردن

دله بازی-رفتار آدم دله

خوش خرید-کسی که چانه نمی زند و نقد معامله می کند

چراغانی کردن-جشن گرفتن

افسار پاره کردن(سرپیچی کردن، یاغی شدن)

خرفت-نادان-ابله-کند ذهن
خرکار-پرکار
چارقد قالبی-نوعی چارقد که آن را آهار می زدند تا راست و منظم بایستد

آروغ بی‌جا زدن-نابه‌جا سخن‌گفتن-نسنجیده کاری کردن

از سیر تا پیاز-همه چیز-با همه‌ی جزئیات

جمال کسی را عشق است-کسی را دوست داشتن-دیدار کسی را به فال نیک گرفتن

از راه به‌در بردن-فریب دادن-اغوا کردن

روده کوچکه ی کسی روده بزرگش را خوردن-کنایه از شدت گرسنگی

تاپاله-سرگین خشگ شده ی گاو برای سوختن

خود را گم کردن-خود را برتر از آن که هست دانستن-سابقه ی خود را فراموش کردن

درس خود را از بر بودن-موقعیت و وضعیت را خوب دزیافتن-به کار خود وارد بودن-بیدار و هوشیار بودن

جیک-صدا-آواز

تو هچل افتادن-به دردسر افتادن-دچار مشکل شدن

پنجول زدن-با ناخن های دست روی تن کسی را خراش دادن

دست و رو نشسته-ناکس-ناچیز

تو دلی-بره ای که هنوز زاده نشده و آن را از شکم مادرش درآورند

خندق بلا-شکم

از این رو به آن رو شدن(یکسره دگرگون شدن، به‌کلی تغییر کردن)

خنِس و فنِس-گرفتاری و ناراحتی

اسباب‌چینی-دسیسه‌چینی-توطئه‌چینی

توی گوش کسی گذاشتن-به کسی سیلی زدن

از مخ معاف بودن(دیوانه بودن)

توالت کردن-آرایش کردن

زن و بچه-اهل و عیال-زن و فرزند

حال نداشتن-مریض بودن-بی حال بودن

حق و حساب-باج سبیل-رشوه

تنبان فاطی- برای فاطی تنبان نشدن

خر کسی از کرگی دم نداشتن-از حق خود گذشتن-از حرف خود برگشتن

از آب درآوردن(عمل آوردن، انجام دادن)

خشکه مقدس-متدینی که جز اطاعت از ظاهر احکام دینی به چیزی تن نمی دهد

باد هوا-وعده ی دروغ-چیز پوچ و بی اعتبار

دوره افتادن-گرداگرد شهر گشتن-به دیدار هر کسی رفتن

بار سرکه- ترش ابرو

دوش گرفتن-زیر دوش ایستادن و خود را شستن

چُل-آلت مرد

اخ و تف کردن-آب دهان بیرون افکندن

دست دوم-کار کرده-مستعمل

چین-یک بار درو-بک بار چیدن

پِغِله-ریزه میزه-کوچک و ظریف

جی جی-خار پشت-جوجه تیغی

جان کندن-رنج بسیار بردن-با سختی فراوان کاری را انجام دادن

رک و راست-صاف و پوست کنده-صریح

خیر مقدم-خوش آمد
تفنگ بادی-تفنگ ویژه ی بازی کودکان

تخمش را ملخ خورده-نایاب است

جَغُل مغل-شکمبه-سیرابی

جواب کردن-به کار کسی پایان دادن-از کار اخراج کردن

پچ پچ-نجوا-حرف زیر گوشی

 

چو انداختن-شایعه پراکندن

حرف های گنده تر از دهان-ادعاهای زیادی-سخنان خارج از توانایی

از قلم انداختن-از یاد بردن-مورد بی‌توجهی قرار دادن

شماره ی نوشته : ٢- ۹ / ۷

بی ناخن-بی انصاف-کسی که به زیردست سودی نمی رساند

خرج از کیسه ی خلیفه کردن-از مال دیگران خرج کردن

خربازار-شلوغ بازار-بی حساب و کتاب

تو خالی-دروغین-غیر واقعی-بی عرضه-دارای ظاهر غلط اندار

ابوطیاره-اتوموبیل کهنه و فرسوده

اردک‌پرانی(از عهده‌ی جنگ با کسی برنیامدن)

زنگ دندان ماندن-زمان درازی گرسنه ماندن

آپارتی(زن بی‌حیا و بدزبان، سلیطه، پاچه‌ورمالیده)

پشم ریختن-از میان رفتن توانایی و مقام

ختم قرآن کردن-یک بار قرآن را از اول تا آخر خواندن

پچ پچ-نجوا-حرف زیر گوشی
ریزه خوانی کردن-غرغر کردن-نق زدن-ایراد گرفتن

خر غلت زدن-مانند خر بر خاک غلتیدن

پُر توپ-خشمگین

آن سرش ناپیدا بودن-برای نشان دادن حد کمال و مبالغه به‌کار می‌رود

آلا گارسون(اصلاح موی سر زن به سبک موی پسران)

جن بو داده-نوعی دشنام است

آتو(بهانه، دستاویز، نقطه‌ضعف)

از خجالت آب شدن(بسیار شرمنده شدن)

پشت هم انداز-حقه باز-حیله گر

 

برش-لیاقت-زرنگی-کاردانی

افسرده‌بیان(بی‌هوده و بی‌مزه‌گو)

پشتی کردن-حمایت کردن-یاری کردن

جفت بودن-در جای خود قرار داشتن

روی چشم-اطاعت می شود !

از خنده روده بر شدن-از شدت خنده بی‌حال شدن

رونما-هدیه ای که داماد یا پدر داماد به عروس می دهد-دیدن روی عروس در نخستین بار

افتادن به گردن کسی(به کسی تحمیل شدن)

خانه خمیر-نگا. خانه خراب

آبِ کبود-آسمان

بوسیدن و به تاقچه گذاشتن-ترک گفتن-کنار گذاشتن

به عرصه رسیدن-به سن پختگی رسیدن-بزرگ شدن

 

در خط چیزی بودن-در فکر و نقشه ی کاری بودن

این دنده آن دنده شدن-این پهلو آن پهلو شدن

خرابی کردن-نگا. خرابی بالا آوردن

راه افتادن-آغاز راه رفتن کودک-آغاز به کار کردن-روشن شدن دستگاه-رونق یافتن کسب و کار

آش پشت پا-آشی که در روز سوم پس از رفتن مسافر بپزند و به فقرا بدهند

زار-کوتاه شده ی زایر

جام زدن-شراب نوشیدن-باده خوردن

درش را گذاشتن-سکوت کردن-خاموش شدن

چشم نداشتن برای دیدن کسی-تحمل نکردن کسی-از کسی بدش آمدن

 
زنده باد مرده باد-جار و جنجال سیاسی-تظاهرات سیاسی-شعارهای موافق و مخالف دادن

خوش ترکیب-نگا. خوش تراش

پُلُغ زده-ورقلمبیده-برجسته

پا پیچ کسی شدن-با کسی در آویختن-به کسی سماجت کردن

رو به قبله بودن-در خال مرگ بودن
زبان گیره-وسیله ای که پزشک با آن زبان بیمار را هنگام معاینه گرفته و نگاه می دارد

دوا به خورد کسی دادن-مسموم کردن-به زور به کسی دارو یا مشروب خوراندن

اردک رفتن، غاز آمدن(دست از پا درازتر برگشتن)

پیاده روی-راه پیودن با پای پیاده

روغن گرفتن از آب-از هر اتفاق خوب یا بدی به سود خود بهره گرفتن

آفتابه‌آب‌کن(پست ترین نوکر)

دل کسی را زدن-سیر شدن از چیزی-بی میل و رغبت شدن نسبت به چیزی یا کسی

حرف کسی در رو داشتن-دارای نفوذ بودن

جمع و جور-منظم و مرتب

با اشتها-متمایل به غذا

بسلامت-همراه با تندرستی-تندرست-در پاسخ به خداحافظی گفته می شود

چشم و چار کسی را درآوردن-بک کسی کینه ورزیدن

استخوان جلوی سگ انداختن-با بخششی ناچیز دهان کسی را بستن

انکر منکر(بسیار زشت و بدترکیب)

چاپ زدن-چاپ کردن-دروغ گفتن

خِرخِر-آواز کشیدن چیزی سنگین بر زمین-صدای ناهنجار و گوش خراش

دستگیر شدن-فهمیدن-متوجه شدن-بو بردن-عاید شدن-بازداشت شدن

رنگ آمیزی-آمیختن رنگ های گوناگون به هم

بگیر بگیر-بازداشت افراد بسیار-توقیف گروهی

زد و بند-ساخت و پاخت-بند و بست-توطئه

خِس خِس-صدای تنفس کسی که نفس تنگی دارد

بوق سگ-بسیار دیر وقت

بای دادن-رشوه دادن-باج دادن

 
زهره ی کسی را آب کردن-سخت ترساندن

نیروی انجام کاری را داشتن

چشم زهره-ترس

بزن و بکوب-ساز و آواز و رقص-مجلس بزم

چوبدار-گله دار-گوسفند دار

آبِ دندان(حریف ساده)

جفت کردن کفش های کسی-بیرون کردن کسی از جایی

برای کسی تره خرد نکردن-از کسی حساب نبردن-به کسی اهمیت ندادن-برای کسی اعتبار قائل نشدن

اشک کسی دم مشکش بودن(سخت زود رنج بودن، زود به گریه افتادن)

رو کشیدن-به کسی برای نزدیکی کردن تکلیف کردن

از چیزی (کسی) متنفر و بیزار شدن

پسکرایه-بخشی از کرایه ی حمل که در مقصد دریافت می شود

اخم و تخم(ترش‌رویی، کج‌خلقی)

چنگولک-سست و ضعیف

ریزه پیزه-کوچک اندام-ریز نقش

اصلاح-تراشیدن ریش و آرایش موی سر نزد مردان

جا نیاوردن-کسی را نشناختن

 

جِغله-آدم کوچک و ریزاندام ولی زرنگ و ناقلا

زُل زُل-نگاه کردن زل زدن

چاک زدن-نگا. چاک دادن

اسم شپش کسی منیژه خانم بودن-خودبزرگ‌بینی احمقانه داشتن

اهل هیچ فرقه‌ای نبودن-به کارها و چیزهایی که ناباب شمرده می‌شوند معتاد نبودن

ترک بیلمز-آدم نادان

چاق کردن دعوا-دامن زدن به دعوا

بار انداختن-توقف و اقامت کردن

خشک-بدون انعطاف-بی عاطفه-خشن

از مخ معاف بودن-دیوانه بودن

دست خوش !-آفرین
این دست و آن دست کردن(وقت تلف کردن، وقت کشتن، به عقب انداختن)
آش نذری-آشی که به نیت برآورده شدن دعایی بپزند

رنگ کردن کسی-گول زدن-فریب دادن کسی

چاق کردن دعوا-دامن زدن به دعوا
جاگیر شدن-در جای خود ثابت شدن-قرار گرفتن

چُس بی طهارت-آدم حقیری که پایش را از گلیمش بیرون می گذارد

دنگ انداختن-نزدیکی جنسی کردن

بچه ی-اهل ِ

تف توی یخه ی خود انداختن-خود را بد نام کردن

 

به آب چسیدن-از بین رفتن-نابود شدن-نتیجه نگرفتن

پای کسی لب گور بودن-به آخر عمر رسیدن-بسیار پیر شدن

جبهه-میدان جنگ

چاخان کردن-دروغ گغتن-چُسی آمدن

خرپا کوب-کسی که کارش ساختن خرپا است

در هم لولیدن-توی هم رفتن

تو حرف کسی دویدن-حرف میان حرف آوردن-حرف کسی را قطع کردن

دست زیر بال کسی کردن-کسی را یاری کردن

خوش بنیه-سالم و قوی

از سر و کول هم بالا رفتن(برای دیدن چیزی ازدحام کردن (اشتیاق زیاد نشان دادن))

زیختن آب پاک روی دست کسی-یکسره نومید کردن کسی

خانه ی خاله-جای راحت و خودمانی-ملک شخصی

آقام که شما باشید-خدمت شما عرض کنم

تافته ی جدا بافته-بر تر و به تر از دیگران

دندان کسی را شمردن-رگ خواب کسی را به دست آوردن-کسی را تحت تاثیر و نفوذ قرار دادن

جان جانی-صمیمی-یکدل

اَنَک کردن(تحقیر کردن، خجالت دادن)

اخلاق سگی(تندخویی بیش از اندازه، ناسازگاری با همه)
روکار-روی بنا-نمای عمارت-آن چه که در بیرون چیزی کار شده است

دنیا آمدن-زاده شدن

چوب پیش کسی گذاشتن-منع کردن کسی از کاری-بازداشتن کسی از انجام کاری

ریز بافت-پارچه یا فرش طریف

تو حرف کسی دویدن-حرف میان حرف آوردن-حرف کسی را قطع کردن

راست رفتن-مستقیم رفتن-بدون دردسر رفتن

اخت بودن-سازگار و هماهنگ بودن-مانوس بودن

دبنگ-احمق-کودن

از سرما چاقو دسته کردن-به پهلو دراز کشیدن و زانوها را روی شکم جمع کردن و دست‌ها را میان پاها فرو بردن

زبان گرفتن-لکنت زبان-از حالات و گفتار مرده یاد کردن و دیگران را گریاندن

چینه چینه خوردن-ریزه خواری کردن

بر ِ آفتاب-رو به آفتاب-آفتاب رو

 

در آوردن از خود-دروغ پردازی کردن

زدن به سر کسی-ناگهان فکری به سر کسی آمدن-عقل خود را از دست دادن

 

ادا در آوردن(مسخرگی کردن، تظاهر کردن، تقلید کردن)

حال آمدن دل-بازیافتن نشاط-برطرف شدن خستگی

دله دزد-آفتابه دزد-دزدی که به چیزهای کم ارزش قانع است

خبط کردن-اشتباه کردن-به خطا افتادن

پاره شدن بند دل-بسیار ترسیدن

اِحلیل خوردن-فریب خوردن

تیک تیک لرزی-دن به شدت لرزیدن

خُردینه-بچه ی خردسال

اَکه ننه-آدم آب‌زیرکاه

چشم و ابرو آمدن-دلبری کردن-عشوه آمدن

زیر پِل کسی را زدن-کسی را راندن و دور کردن

روی دست کسی بلند شدن-کاری را به تر از کسی انجام دادن

زیر آبی-زیرآبکی

اسب چوبین-تابوت

جوغ-جوی آب
پُخت کردن-پختن

زیر بال کسی را گرفتن-به کسی کمک کردن

 

بیخ ریش کسی بستن-به زور دادن-تحمیل کردن

بستن کسی به دم خود-همیشه کسی را همراه داشتن

زیر پای کسی نشستن-کسی را از راه به در بردن-فریب دادن

زبان به چیزی باز کردن-چیزی را بر زبان آوردن

آسمان غرمبه(صدای رعد، تندر)

تو پوزی-تو دهنی

چار انگشتی-آدم بی دست و پا-چلفتی

تخمی-به درد نخور-بی مصرف

دبیرستان-آموزشگاه برای دریافت دیپلم متوسطه

پُر-لبریز-کامل-سیر-زیاد

اَنَک کردن(تحقیر کردن، خجالت دادن)

تُف به دهن-حیرت زده

آب مروارید-تار شدن عدسی چشم
شعله‌ی آتش

بالاخانه را اجاره دادن-تهی مغز بودن-افکار ابلهانه داشتن

دستبوس-زیارت-دیدار-شزفیابی

خودکار-دستگاهی که نیازی به مراقبت انسان ندارد

رخت آویز-جا رختی-چوب لباسی

حرز جواد-دعایی منسوب به جواد امام محمد تقی

آمیزقلمدون(میرزا‌بنویس، کاتب)

حمام گرفتن-منظور دوش گرفتن است

تلیت کردن-خیساندن نان در غذاهای آبکی

خوش غیرتی-زیاده غیرت نشان دادن-به طنز یعنی بی غیرتی کردن

خر گرفتن کسی-کسی را احمق حساب کردن

خود را از تک و تا نیانداختن-به روی خود نیاوردن-به اشتباه اعتراف نکردن

خوش قد و بالا-خوش اندام-بلند بالا

خوش بیار-آن که کار و روزگار بر وفق مرادش می گذرد-خوش شانس

چُس افاده-افاده ی بی جا

جیر جیرک-آدم پر سر و صدا-اهل داد و فریاد

به روی کسی نیاوردن-از طرح موضوعی خودداری کردن-به سکوت برگزار کردن

هرمار-ز درد بی درمان-کوفت

 

دُوال بازی کردن-حقه بازی کزدن-فریب به کار بردن

توی گوش کسی گذاشتن-به کسی سیلی زدن

چهره شدن-مورد توجه قرار گرفتن-گل کردن

زدن بر سر کسی-به کسی ستم روا داشتن-کسی را تحقیر کردن

پشکل-سرگین حیوانات اهلی

چم-رگ خواب-عادت مخصوص هر کسی

پیچ و خم خوردن-پیچ و تاب خوردن

حلیم روغن-هریسه-غذایی از گوشت و گندم و روغن داغ کرده و شکر

بلوف زدن-لاف زدن-چاخان کردن-توپ خالی زدن

تک و پو زدن-به هر دری زدن-با تمام درماندگی کوشیدن

به هم خوردن حال-استفراغ کردن-بالا آوردن

از حال رفتن(بی‌حال شدن، غش کردن)
روکار-روی بنا-نمای عمارت-آن چه که در بیرون چیزی کار شده است
دست روی دست گذاشتن-وقت گذراندن-به کاری دست نزدن

زدن بر سر کسی-به کسی ستم روا داشتن-کسی را تحقیر کردن

ریش گذاشتن-نتراشیدن ریش-ریش بلند کردن

زدن نفوس بد-گفته ی کسی را به فال بد گرفتن-فال زدن

ختم شدن-پایان گرفتن

زیر سر کسی بلتد شدن-با کسی سر و سری داشتن-تحریک شدن

اشک کوه-یاقوت-لعل

ترید- تلیت

بته مرده-بی اصل و نسب-بی کس و کار

اردک رفتن، غاز آمدن(دست از پا درازتر برگشتن)

دل واپسی-نگرانی-اضطراب

دوا شور-شستن فرش با نوعی دوای جلا دهنده

 

خیر باشد-پس از شنیدن خواب کسی به فال نیک به او می گویند

پس مانده-ته مانده-به کنایه به زن طلاق گرفته گفته اند

پرچ کردن-فرو بردن میخ در چیزی و کوبیدن و پهن کردن سر آن

افتادن تشت کسی از بام(رسوا شدن، باز شدن مشت کسی)

از این گوش گرفتن و از آن گوش در کردن(ظاهرن به حرفی گوش دادن ولی به آن عمل نکردن)

چاق شدن قال-گرم شدن دعوا-اوج گرفتن بگو و مگو

بکوب بکوب-با شتاب-تند و تند

انسان(آدم خوب و پایبند به اصول اخلاقی)

پَخ دار-چیزی که تیزی لبه های آن گرفته شده باشد

به روز کسی افتادن-وضعی مانند وضع کسی پیدا کردن

چاق شدن قال-گرم شدن دعوا-اوج گرفتن بگو و مگو

ترک هوا شکستن-کاهش یافتن شدت سرما

دست پایین را گرفتن-کم ارزش و ناتوان فرض کردن

پا روی دم سگ گذاشتن-خشم شخص پستی را برانگیختن

جواب گو-مسئول-آن چه یا آن که با امری مقابله می کند

آب برداشتن-هدف دیگری در پس کاری وجود داشتن

اِرا(هنگامی که کسی نمی‌تواند و یا نمی‌خواهد به چرایی پاسخ دهد آن را به طنز می‌گوید)

ادرار بزرگ(مدفوع)

دور زدن-چرخیدن و تغییر جهت دادن

درب و داغان-خرد و متلاشی-پریشان

چرخیدن در روی یک پاشنه-تغییر نکردن وضعیت-گذشتن وضع به منوال سابق

پُخت کردن-پختن

آمیزقلمدون-میرزا‌بنویس-کاتب

تر دماغ-سرحال-شنگول

به دهان کسی نگاه کردن-مطیع به گفته ی کسی بودن-حرف کسی را بکار بستن

خرده بورژوا-مالک ابزار تولید ولی ناگزیر به کار برای دیگران

خدا وکیلی-صادقانه-راست و درست

زیر در رو-گریزان-گریز پا-شانه خالی کن

تعارف آب حمامی-تعارفی که خرج و مایه ای ندارد

تپه گذاشتن-بول کردن

خرکی-سخت بی ادبانه-خارج از ظرافت

دست کم گرفتن-کم بها دادن-اهمیت ندادن-حقیر شمردن

ترکیدن بغض- بغض کسی ترکیدن

برقی-دستگاهی که با برق کار می کند-به سرعت-با شتاب

انگشت زدن(انگشت در چیزی فرو بردن، امضاء کردن با اثر انگشت)

خاک برداری-بردن خاک های اضافی برای آماده کردن زمین ساختمان

آهنگ ریپ‌دار-آهنگی که یک ضرب آن کم باشد

رفتن از کیسه-ضرر کردن-از سرمایه خرج کردن

رو کردن-روی آوردن-آشکار کردن-به رخ کشیدن

دود ِ کلفت-دود مواد مخدر

این خاکدان-دنیا

جِر گرفتن کسی را-اوقات کسی تلخ شدن

اُرد-درخواست-سفارش-دستور

این پا آن پا کردن-دودل بودن-وقت تلف کردن
 

زحمت کش-کارگر-پیشه ور

چله ی زمستان-سرمای سخت

توگوشی حرف زدن-نجوا کردن-تنگ گوش کسی حرف زدن

چینه کش-بنایی که دیوار گلی می سازد

به گرد کسی نرسیدن-بسیار عقب بودن از کسی-فاصله ی بسیار با کسی داشتن

 

از بز حرام‌زاده‌تر-سخت‌گریز و حیله‌گر

چرکمرده-نگا. چرکمُرد

آهنگ ریپ‌دار-آهنگی که یک ضرب آن کم باشد

جیب کنی-اخاذی-به خرج انداختن دیگران

تن لش-به ناسزا: تنبل-بی مصرف-بی کاره

بگیر بگیر-بازداشت افراد بسیار-توقیف گروهی

زیگزاک-خط شکسته-کنگره دار

دیر دم-آن چه که دیر دم می کشد

از خجالت کسی در آمدن(محبت کسی را جبران کردن)

پدر مرده-یتیم-خطابی به هنگام خشم مانند پدر آمرزیده یا ننه مرده

حرص خوردن-عصبانی شدن

خرکچی-چارپادار

زار-نا به سامان-خراب-بد
دیوار را یک طرفه کاه گل کردن-یک طرفه قضاوت کردن

دل پایین ریختن-ترسیدن-وحشت کردن

این مقاله را هم بخوانید :   سرور لیست ایرانی و خارجی ماینکرفت

چراغان کردن-جشن گرفتن

راه کشیدن چشم-خیره شدن بی اراده به جایی بدون پلک زدن

از پشت خنجر زدن-به نامردی به کسی آسیب رساندن یا او را از پای در آوردن

دالنگ و دلونگ-صدای زنگ چارپایان

از لجِ(از سر لجاجت، از روی خشم)

آسمان تا زمین-تفاوت بسیار

دُم در آوردن-گستاخ شدن-پر رو شدن-جرات یافتن

جیره ی کسی را روی یخ نوشتن و جلو آفتاب گذاشتن-با کسی دشمنی کردن

چل ستون-شبستان مسجد

دندان گِرد-طمع کار-آزمند-گران فروش

تعزیه گردان-کسی که در امور همگانی دخالت می کند و سود خود را می برد.

چایمان کردن-سرما خوردن-چاییدن

راست و ریس کردن-آماده کردن-به ظاهر درست کردن

زور زدن-فعالیت زیاد کردن-به کار بردن زور و نیرو

تِک تِک-صدای کارکردن ساعت

ذلیل شده-خوار و زبون-دشنام و نفرینی که زنان به کودکان بسیار شیطان خود می دهند

 

اسب چوبین(تابوت)

پا انداز-آن که وسایل عیش و عشرت دیگران را فراهم آورد-جاکش- فرش جلوی در ورودی

به کسی نگفتن که بالای چشمت ابروست-به کسی که ساده ترین مطلب را نمی پذیرد یا تحمل نمی کند و زود رنج یا زود خشم است نمی توان چیزی گفت

بیرونی-مقابل درونی-جایی از خانه که مردان و خدمتگزاران مرد می نشینند

خود را به موش مردگی زدن-خود را ناتوان

 

چس مال کردن-لباس یا ظزفی را سرسری و با بی دقتی شستن

چرندیات-سخنان بی هوده و مزخرف

درینگ-صدای خوردن مضراب یا ناخن با ساز

از ته ریش گذشتن-فریب دادن

از پا ننشستن(سماجت ورزیدن، از کوشش دست نکشیدن)

از جا پریدن-یکه خوردن-عصبی شدن

تخت و تبارک-با آسودگی خیال

بریدن شیر-لخته لخته شدن شیر

تجدید شدن-قبول نشدن در پایان سال تحصیلی و تکرار برخی از درس ها در شهریور ماه

اصل‌ کاری(مهم‌ترین چیز یا شخص)

دوره کردن-درسی را دوباره و سه باره خواندن-حلقه زدن به دور چیزی یا کسی
چاشنی زدن-ریختن یا زدن چاشنی به غدا

دمخور-مصاحب-معاشر-همنشین

زبان مرغی-زبانی ساختگی مانند زبان زرگری

تاریک خانه-اتاق تاریک برای ظهور و چاپ فیلم

دیزی-ظرفی سفالی یا فلزی که در آن آبگوشت می پزند-آبگوشت

چراغان کردن-جشن گرفتن

زهرمار کردن چیزی-مانع از لذت بردن از چیزی شدن

دزد زدن-مورد دزدی قرار گرفتن

بغل خوابی کردن-نزدیکی کردن

زمین گیر شدن-ناتوان شدن از پیری یا بیماری

درازکش کردن-رو در روی زمین دراز کشیدن

پای چوب ایستادن-منتظر آغاز فروش در میدان یا بازار ماندن

تو زرد از آب درآمدن-بی ارزشی یا فساد چیزی آشکار شدن

چپ بُر-نوعی اره ی دستی

جار و جنجال-داد و فریاد-نزاع و کشمکش

چاقاله ،-چغاله میوه ی هسته دار نارس

دست فروش-دوره گردی که کالای خود را روی دست انداخته و می فروشد

اجاق کسی کور بودن-نازا بودن-بی فرزند بودن

 

جلز و ولز-سوز و گداز

اول چلچلی(تازه به چهل سالگی رسیدن (اول بلوغ و خوشی))

 
بجایی رسیدن-به مقصود رسیدن-مقام یافتن

بچه افتادن-سقط شدن جنین

آخش درآمدن-از درد نالیدن

دم خروس از آستین کسی پیدا بودن-آشکار بودن نشانه ی کار خلاف

 

از خر شیطان پایین آمدن-از لجاجت دست برداشتن-از تصمیم نادرستی منصرف شدن

زمین ماندن-معطل و معوق ماندن-باقی ماندن و انجام نگرفتن کاری

دادار دودور-عِرض و ناموس زن-آلت تناسلی مرد-هارت و پورت

تحویل گرفتن-به کسی احترام گذاشتن-از کسی پذیرایی کردن

جگرک-نگا. جغور بغور

 

از خشت افتادن-بدنیا آمدن

اجل‌برگشته-کسی که مرگ به‌سراغش آمده
 

بی ریخت-زشت-بد ترکیب

ریش کسی سر بالا رفتن-به مرگ نزدیک بودن کسی

زهرمار کردن چیزی-مانع از لذت بردن از چیزی شدن

در باغ سبز نشان دادن-وعده های فریبنده دادن-امید واهی برای کسی ایجاد کردن

دروازه-دروازه مانندی در دو سوی میدان فوتبال-گُل

خاتم کاری-نشاندن استخوان در چوب برای نقش و نگار دادن

پِغِله-ریزه میزه-کوچک و ظریف

تلنگ-یشکن-باد صدا دار-ضربه ی صدا دار

بی عرضه-بی لیاقت-بی مصرف

ادا اطوار(پیچ و تاب و حرکات غیرطبیعی بدن برای جلب توجه)

جهان پهلوان-بزرگ ترین پهلوان دنیا-پهلوان جهان

پا به راه-سر به راه-آدم اهل و درست و حسابی

چیلک دان-چینه دان

آس و پاس-در نهایت تهیدستی-بینوا-مفلس

دستگیره ی خطر-وسیله ای حلقه مانند در قطار برای بازداشتن قطار از حرکت به هنگام خطر

خاله خاک انداز-همنشین سر و زبان دار

تیر کشیدن-درد کردن عضوی از بدن

این دنده آن دنده شدن-این پهلو آن پهلو شدن

 

خَرخَری کردن-حرکات ابلهانه از خود درآوردن-خل بازی درآوردن

بد گل-زشت-بد ترکیب

جرز-شکاف میان دو بخش دیوار-ستون-بلند بی مصرف

پا خورشی-وسایل لازم برای پخت خورش

دلگرمی-اطمینان خاطر-امیدواری

بابا-پدر-شخص-در خطاب به هر کسی : برو بابا

آکله فرنگی-سیفلیس

آفت(زن عشوه‌گر و فتنه‌انگیز)

د ِ-حرفی برای بیان مداومت

آسمان تا زمین(تفاوت بسیار)

تاریخچه-تاریخ مختصر

تخت شدن-صاف و هموار شدن-کاملا نشئه شدن

خاله قزی-دختر خاله-خویشان و بستگان

پشت دست را داغ کردن-توبه کردن-برای نکردن کاری با خود شرط کردن

دو لا-دو لایه-دو تا-خمیده

دَقی-صدای کوبیدن چیزی به چیزی

جَلَب-حقه باز-موذی-تقلبی-زن نا به کار

آفتابی کردن(پدیدار کردن)

ابرو آمدن(عشوه ریختن، غمزه کردن)

آبدوغ خیاری(بی ارزش، بی اعتبار)

پینه کردن- پینه بستن

زیر چاق بودن-برای کاری آماده بودن-کاری را بلد بودن

خِر کسی را گرفتن-نگا. خر کسی را چسبیدن

چِک کشیدن-حواله کردن با بانک به وسیله ی چک

از پاشنه در کردن(پیاده راه درازی را طی کردن)

توله سگ-در حالت تحقیر: بچه

پرداختی-مبلغ داده شده

خشتک دراندن-نگا. خشتک پاره کردن

بله گرفتن-رضایت عروس را گرفتن

دور افتادن-نزد این و آن رفتن-با هر کسی دیدار کردن

انگار نه انگار-موضوع را نادیده بگیر!-گویی وجود نداشت

دستمال ابریشمی-چاپلوسی-تملق

چشمداشت-توقع-انتظار
آفتاب کردن(برای خشک کردن جلو آفتاب گذاشتن)

اگر و مگر کردن(شرط و بهانه آوردن)

 

خون سیاوش-انگیزه ای که سبب نابودی دو خانواده-دو شهر یا دو کشور شود

حاجی فیروز سال نو را مژده می دهد-مردی که در روزهای آخر سال خود را سیاه کرده و با رقص و آواز مردم را به خنده و شادی واداشته و آمدن

دامنگیر کسی شدن چیزی-گرفتار شدن کسی به چیزی

دل پیچه-دل درد-فشار آمدن به معده و روده بر اثر بیماری های گوارشی

روی دست کسی بلند شدن-کاری را به تر از کسی انجام دادن

خرج دادن-مهمانی دادن در جشن های دینی یا ایام سوگواری

رو دادن-گستاخ کردن-جسارت دادن

از این شاخ به آن شاخ پریدن(دائمن از موضوع منحرف شدن و به مطالب فرعی پرداختن)

اهل و نا اهل(کس و ناکس، نجیب و نانجیب)

تبدیل به احسن کردن-چیزی را با چیز بهتری عوض کردن

دلو حاجی میرزا آقاسی-آدم بی قرار و پر تحرک

حرص کسی را درآوردن-کسی را خشمگین کردن
آش و لاش(به‌کلی متلاشی‌شده، له‌ولورده)

دک کردن-از سر وا کردن

پس پسکی-حالت کسی که رو به عقب گام برمی دارد

رو کردن-روی آوردن-آشکار کردن-به رخ کشیدن

راست راستی-حقیقتن-واقعن

چرمی-از جنس چرم

تو دار-راز نگهدار
بالا انداختن-نوشیدن مشروبات الکلی

چکشی جواب دادن-محکم و قاطع پاسخ دادن-تند و برخورنده پاسخ دادن

خشک-بدون انعطاف-بی عاطفه-خشن
دَم نقد-آماده-حاضر
پیش خودمان بماند-به کسی مگو-نشنیده بگیر
خدا نگهدار-خدا حافظ

آتش‌بیار معرکه(فتنه‌انگیز میان دو دشمن)

ریش سفید-مرد سالخورده و محترم

بی ریخت کردن-کتک زدن

پیاده کردن-انجام دادن-تحقق بخشیدن-از هم باز کردن
آب در جگر داشتن(توانایی مالی داشتن)

زمزمه کردن-زیر لب خواندن-ترنم کردن

پر مدعا- پر ادعا

ترکمون زدن یا کردن-دست به آب رساندن-ناشیانه کاری را انجام دادن-زاییدن

پف کردن-ورم کردن-باد کردن-مغرور شدن

بی سکه کردن-بی ارزش کردن-بی اعتبار کردن

تبدیل به احسن کردن-چیزی را با چیز بهتری عوض کردن
 

رونما-هدیه ای که داماد یا پدر داماد به عروس می دهد-دیدن روی عروس در نخستین بار

پیش گرفتن کاری-کاری را آغاز کردن

افتادگی(پریشانی، احتیاج)

چروک افتادن-چین افتادن-ناصاف شدن

جار زدن-سر و صدا راه انداختن-همه را با خبر کردن-رازی را بر ملا کردن-فریاد کشیدن

به کوری چشم کسی-بر خلاف میل کسی
رد شدن-مردود شدن-پذیرفته نشدن

خاله جان آقا-یکی از چهار زن کلثوم ننه

اُرد-درخواست-سفارش-دستور

آلاخون (و) والاخون(دربه‌در، سرگردان، آواره)

چراغ پیه سوز-چراغی فتیله ای که سوخت آن از پیه بود

به ریش کسی خندیدن-کسی را مسخره کردن

دهنی کردن-آب دهان زدن به غذا یا چیزی

زنبور زدن-نیش زدن زنبور

آفتاب لب بام(پیری نزدیک به مرگ)

حساب و کتاب از دست کسی خارج شدن-اداره و نظم امور از دست کسی در رفتن

توجیهی-برنامه های توضیحی

خود را به آب و آتش زدن-به هر وسیله ای متوسل شدن-هر خطری را استقبال کردن

تازه داماد-پسری که تازه ازدواج کرده است
الابختکی-اتفاقی-تصادفی

آزار داشتن(انجام کاری به قصد اذیت دیگری، کرم داشتن)

جگرکی-جگر فروش

از بام خواندن و از در راندن(خواستن و به بی‌میلی تظاهر کردن)

اجل‌برگشته-کسی که مرگ به‌سراغش آمده

ریغ زدن-خراب کردن-کثافت کاری کردن

جا نیاوردن-کسی را نشناختن

افتاده-فروتن-متواضع

چیزی بار کسی نبودن-علم و آگاهی نداشتن-شعور نداشتن

دست از سر کسی برداشتن-کسی را رها کردن-به حال خود گذاشتن
خشکه مقدس-متدینی که جز اطاعت از ظاهر احکام دینی به چیزی تن نمی دهد
چرت کسی پاره شدن-ناگهان از خواب پریدن

دل به دریا زدن-بدون توجه به خطر به کاری اقدام کردن-هرچه بادا باد گفتن

جرینگ-صدای سکه های پول

دوز و کلک سوار کردن-توطئه چیدن-مطالبی را خلاف واقع جلوه دادن

دو راهی-آن جا که راه دو شاخه می شود

ذلیل مرده-ذلیل شده

پیش فروش کردن-پیش از آماده کردن کالا آن را فروختن

چلو-برنج آب کشیده

امن و امان-بدون بیم و هراس

این سفر(این بار)

تفنگ در کردن-تیراندازی با تفنگ

پا بَد-بد قدم

رو انداز-لحاف

خاک برداری-بردن خاک های اضافی برای آماده کردن زمین ساختمان

خیک محمد-آدم چاق و فربه

بِر و بِر نگاه کردن-خیره نگریستن

چوبه ی اعدام-تیری که محکوم به اعدام را به آن می بندند

پدر مادر دار-نجیب-اصیل-آبرومند و خوب

به جوش آوردن خون کسی-کسی را به اوج عصبانیت رساندن

به حرف کشیدن- به حرف آوردن کسی

بابا-پدر-شخص-در خطاب به هر کسی : برو بابا

چشم و گوش بسته-بی تجربه و بی اطلاع

آبکش کردن-سوراخ سوراخ کردن

تاپ و توپ-سر و صدای ضربه-داد و فریاد

زیر کاسه نیم کاسه داشتن-مکر و حیله ای در کار داشتن

آب شدن و به زمین فرو رفتن-دود شدن و به آسمان رفتن

تیغ زن-کلاه بردار-گوش بر

پیر کردن-کسی را بر اثر آزار زیاد فرسوده کردن

از تک و تا نینداختن خود(از رو نرفتن، جا نزدن، خود را نباختن)
زدن به آن راه-خود را به ناآگاهی زدن

آگوز-لقب ریشخندآمیز برای مرد ریزنقش و متکبر

تلنگر-سر انگشت که به چیزی بزنند

چرخ ریسی-پنبه رشتن با چرخ ریسندگی

پای کسی حساب کردن-به حساب کسی گذاشتن

ساییدن دندان ها به یکدیگر به هنگام خشم یا در خواب

رد پا-جای پا-اثر

بخور و نمیر-مقداری از غذا که تنها برای ادامه ی زندگی کفایت می کند

خاک پای کسی بودن-ذلیل کسی بودن-مرید کسی بودن

زار زدن لباس به تن-ناجور و نامناسب بودن لباس

خرت و پرت-اثاثه ی کم بها-خرده ریزه

تو پوزی زدن-تو دهنی زدن-با سخن تندکسی را نا امید کردن

زدن برای کسی-پشت سر کسی بدگویی کردن-مورد بدبینی قرار دادن

خدا و خرما را با هم خواستن-از دو محل سود بردن-دو سره بار کردن

چوبه ی دار-تیری که محکوم به مرگ را از آن می آویزند

دیر کرد-تاخیر-تعویق

دست به دل کسی گذاشتن-با یادآوری خاطره ای دل کسی را اندوهگین کردن

بیخ پیداکردن کار-گره افتادن در کار-دشوار شدن کار

آفتاب از مغرب درآمدن(روز قیامت، رویدادی شگرف پیش آمدن)

آیینه‌ی اسکندری(آفتاب)

جیز گر-ربا خوار-کسی که از دیگران برای دادن مکان غیرقانونی پول می گیرد

چای کار-کشت کننده ی چای

خارش-خاریدن-نام بیماری خاریدن نشیمنگاه

بزن بزن-زد و خورد شدید-کتک کاری

از کسی خوردن(توانایی مقابله با کسی را نداشتن)

رو شدن دست کسی-مچ کسی باز شدن-حیله ی کسی آشکار شدن

زار-کوتاه شده ی هزار برای ریال

خودکرده-کاری که بدون مشورت شده باشد

پا اندازی-واسطه ی اعمال نامشروع شدن-جاکشی
خانه تکانی-پاکیزه کردن خانه و وسایل خانه به صورنی اساسی در آغاز هر سال
زبان پس قفا-نوعی گل است
چرند و پرند-پرت و پلا-حرف های مزخرف

دنبال کسی فرستادن-کسی را احضار کردن

آسمان با زمین دوختن-داشتن کمال مهارت در تیراندازی

الحق-به‌راستی-حقیقتن

رد خور-رد شدنی-سزاوار ترک کردن

جز جگر-سوختگی دل بر اثر اندوه و مصیبت

تر تری-کسی که اسهال گرفته است

چای صافی-نگا. چای صاف کن

چیل-آدم بد بیار

 
 

تلَکه-پول یا چیزی که با فریب و چاپلوسی از کسی بگیرند

از سر کسی زیاد بودن(بیش از حد توانایی و ظرفیت کسی بودن)

بنا را بر چیزی گذاشتن-قرار را بر چیزی گذاشتن-چیزی را ماخذ گذاشتن

چار نعل رفتن-تند رفتن-به تاخت رفتن

ریش کسی سر بالا رفتن-به مرگ نزدیک بودن کسی

دم کسی لای تله گیر کردن-دچار سختی شدن-به بلا گرفتار شدن

ز ِق زدن-نق نق کردن بچه که مقدمه ی فریادهای و گریه های بعدی است

از قدیم ندیم‌ها(از گذشته‌های دور)

دست به چماق-چماق در دست-آماده ی چماق زدن

ترک هوا شکستن-کاهش یافتن شدت سرما

رانندگی-فن راندن وسایط نقلیه-اصول و قواعد راندن

زاپاس-ذخیره-یدک-آدم بی مصرف و زوار دررفته

آس و پاس-در نهایت تهیدستی-بینوا-مفلس

بازی کردن-لق بودن-جفت نبودن

آینه‌ی بخت(آینه‌ای که داماد همراه شمعدان برای عروس می‌فرستد)

آمد نیامد داشتن(روی دادن واقعه‌ای که احتمال فرخنده و نحس‌بودن هر دو در آن هست)

چله نشینی-خانه نشینی

چک و چانه-کنایه از دهان

حساب پس گرفتن-به روشن کردن حساب واداشتن

آس و پاس(در نهایت تهیدستی ، بینوا، مفلس)

 

خشتک-وسط درز دو پا در شلوار

دست زیر بال کسی کردن-کسی را یاری کردن

رک و راست-صاف و پوست کنده-صریح

جوش جوانی-جوشی که بر صورت یا کمر جوان ها می زند-جوش غرور

آخر و عاقبت-نتیجه‌ی خوب

پا رکابی-شاگر شوفر اتوبوس

انگشت‌نگاری(ثبت کردن اثر خطوط روی انگشتان برای شناسایی در آینده)

خدا گرفته-بدبخت شده-به عذاب خدا گرفتار شده

چشم زهره-ترس

 

از شیر گرفتن-به دوره‌ی نوزادی پایان دادن

روشن شدن-نشئه شدن-مست شدن-سرحال آمدن

رها کردن به امید خدا-دست کشیدن و به جریان روزگار واگذار کردن

از چشم کسی دیدن(کسی را مسئول چیزی دانستن)

جهل کردن-در انکار چیزی پافشاری کردن

پاتیل-دیگ بزرگ مسی-مست مست

پله خوردن-دارای پله بودن

دعوت حق را لبیک گفتن-مردن

خوشگلک-با خوشگلی اندک

حیف و میل کردن-زیاده روی در مصرف و خرج کردن

ترکیدن بغض- بغض کسی ترکیدن

 

تو عالم هپروت بودن- تو آسمان ها سیر کردن

اوف شدن((به زبان کودکان) زخم شدن، درد داشتن)

خال زدن-پیدا شدن خال در جایی از بدن یا لکه در چیزی-خال کوبی کردن

آدم بی‌معنی(آدم بی‌خود)

حال آمدن-بهبود یافتن-سرحال شدن-چاق شدن

زیر جلکی-پنهانی

چلاندن-فشار دادن برای آب گرفتن

زردنبو-زردمبو
 

چپ بُر-نوعی اره ی دستی

پشت-نسل-فرزندان

بسلامت-همراه با تندرستی-تندرست-در پاسخ به خداحافظی گفته می شود

پابند شدن-دلبستگی پیدا کردن-به چیزی یا کسی گرفتار شدن

از این حرف‌ها(مطالبی از آن‌گونه که پیش از این گفته شد)

انگشت بر چشم نهادن(پذیرفتن، مسلم دانستن)

بازداشتن-منع کردن-مانع شدن

تازه به دوران رسیده-نو کیسه-کسی که تازه به ثروت یا به جایی رسیده است

چسی مالیات داره-به کسی می گویند که قمپز در می کند

چله نشستن-بیرون نیامدن از خانه-خانه نشین شدن

از دست کسی کشیدن-از کسی در زحمت و رنج بودن

دله کاری-پرداختن به کارهای پست و کم درآمد

درآمد-عایدی

رو پنهان کردن-خود را مخفی کردن

تق و توق-سر و صدای کار یا حرکت

آبشان از یک جوی نرفتن-همداستان شدنشان ممکن نبودن-با هم نساختن
از هفت دولت آزاد بودن-شاد و آزاد بدون نگرانی از قضاوت دیگران زندگی کردن
جَر-پیچ و خم راه

چشمک زن-نگا. چراغ چشمک زن

 

ارزانی-بخشیدن-دادن

ار زبان کسی-از قول کسی

تفنگ شکاری-تفنگ ویژه ی شکار

دست خوش !-آفرین
 

خوشاب-میوه ی پخته در آب و شکر-کمپوت

چاق کردن دعوا-دامن زدن به دعوا

جیز رفتن-کش رفتن-دزدیدن چیزهای کم ارزش

جَفت-چوب بست انگور

باد توی گلو انداختن- باد به غبغب انداختن

 
دررفتگی-حالت در رفته-از بند بیرون آمدن استخوان

دم ِ دست-آماده-حاضر-در دسترس

اخ و پیف کردن(اظهار ناراحتی کردن از بوی بد، منظره‌ی بد یا غذای بد)

از نان خوردن افتادن(نان کسی آجر شدن)

جان پناه-محل امن-آن چه جان را حفظ کند. پناهگاه

پریدن خواب از سر کسی-خواب نیامدن-هرچند وقت خواب باشد

آتش از چشم کسی گرفتن-ترسانیدن

تازه داماد-پسری که تازه ازدواج کرده است

انگشت‌شمار(کم، معدود)

چار دستی-قمار چهار نفری

زدن به تخته-برای جلوگیری از چشم زخم و برای تعریف و تشویق گفته می شود

پیش بردن-کاری را به انجام رسانیدن

داداشی-برادر در زبان کودکان

خرده خر-کسی که آذوقه ی خانه را روز به روز می خرد نه یکجا

چال-گودی-حفره

چار راه-محل تقاطع دو راه

از زمین سبز شدن-ناگهان و بی‌خبر پدیدار شدن-به‌طور غیرمنتظره حاضر شدن

دلگرمی-اطمینان خاطر-امیدواری

خرید و فروش کردن-بازرگانی کردن-سوداگری کردن

چله نشین-کسی که از خانه بیرون نمی آید-خانه نشین

آواز کوچه‌باغی(آوازی که جاهل‌ها می‌ خوانند و یکی از گوشه‌های دستگاه شور است)

چروکیدن-چین دار شدن

خواب آور-مخدر-بی هوش کننده

زور-اجبار-الزام

دست به کار نرفتن-حال کار کردن نداشتن-برای کار بی حوصله بودن

باب دندان-مناسب طبع و حال

چرند-حرف پوچ و بی معنی

خدمت رسیدن-به حضور رسیدن